-
بازترین پنجره
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1382 21:13
روزهایم همه غم آرزوها همه دور مردمان هم همه کور ((من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم)) من که از عشق؛ همیشه گفتم من سراینده خوبی بودم من همیشه گفتم: دوست باید می داشت عشق باید ورزید من که خوبیها را؛ از برای همه ی اهل زمین می دیدم ولی افسوس ؛ای وای ((حرفی از جنس زمان نشنیدم)) *** ((باید امشب بروم)) باید...
-
بیعنوان
جمعه 10 بهمنماه سال 1382 20:23
وقتی از کنارش عبور کردم؛آرام گریست. دستهایش میلرزید و گونه هایش سرخ شده بودند. به آرامی مرا صدا کرد.گفت صبر کن حرف دارم. نمی دانم چرا ؛ ولی بی اختیار پایم لرزید. گفت:فقط یک بار دیگر به حرمت آن همه عشق مرا ببخش.فقط0000000 و دوباره گریست.زبانش توانائی التماس نداشت.زانوهایش زخم شده بودند.خواستم اشکهایش را با لبانم پاک...
-
زلزله بم
شنبه 6 دیماه سال 1382 14:03
وحشتناکترین حادثه ای که میشد انتظارش را داشت در بم به وقوع پیوست و تا الان حدود بیست هزار نفر کشته و سی هزار نفر مجروح شده اند که احتمالا این آمار تغییر خواهد کرد . بیاید همگی با هر کمکی که میتوانیم به یاری این هموطنان مصیبت زده برویم. ما هم میتوانیم جان انسانی را نجات بدهیم.لطفا.
-
شب یلدا
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 20:26
1-شب یلدا.شب چیپس فلفلی.ماست موسیر.ودکا بعلاوه ی آبجو.و باز هم تنهائی پیک اول را به سلامتی سلطان غم مادر میخوری.مادری که از غم تنهائی تو روز به روز مثل شمع آب میشود.پیک دوم به سلامتی تنها تکیه گاهت؛ پدر میخوری که امروز کنار تخت بیمارستان پا به پایش فریاد زده ای.پیک سوم را میریزی؛ فکر میکنی؛ولی هر چه بیشتر فکر میکنی...
-
همزاد پنداری
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1382 22:07
و چه همزاد پنداری غریبی دارم با آن مار بیچاره ای که بعد از سه سال وقتی فهمید عاشق شلنگ همسایه شده خودش را کشت
-
زندگی برای بازگوئی
شنبه 22 آذرماه سال 1382 15:06
"زندگی نه آنی است که آدم گذرانده بلکه آنی است که به یاد میآورد تا بیانش کند." این جملهای است که بر پیشانی زندگینامه گابریل گارسیا مارکز با عنوان "زندگی برای بازگوئی" نقش بسته است. این کتاب که نزدیک به ششصد صفحه حجم دارد و آخرین اثر او تا کنون است مملو از خاطرات شنیدنی نامدارترین قصه گوی جهان است. آنچه در این کتاب...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 آذرماه سال 1382 21:30
چندی قبل اولین دوره مسابقه داستان کوتاه نویسی با نام بهرام صادقی در وبلاگستان فارسی و با همت سید رضا شکراللهی و جمعی از دوستانش که همه از سرشناسان ادب و فرهنگ این مملکت هستندبرگزار شد و در مجموع 354 نفر با داستانهایشان در این مسابقه شرکت کردند . داوران این مسابقه هم افرادیمانند عباس معروفی و منیرو روانی پور بودند که...
-
بدرود رئیس جمهور محبوب
جمعه 21 آذرماه سال 1382 00:14
تا امشب هر کسی که در مورد آقای خاتمی بد میگفت من از او دفاع میکردم؛ولی امشب که شبکه خبر مصاحبه ایشان را با خبر نگاران خارجی در ژنو پخش کرد و ایشان با کمال صراحت از فیلترینگ دفاع کرده و گفت که در ایران فقط سایتهای غیر اخلاقی و مستهجن فیلتر میشوند و سایتهای سیاسی مخالف در ایران به راحتی دریافت میشوند دلم حداقل برای سایت...
-
بیعنوان
چهارشنبه 19 آذرماه سال 1382 17:12
موضوعی که حالمو بد میکنه اینه که یکی بعد از یک ماه شماره منو جای یکی دیگه بگیره و بعد هم که فهمید منو جای اون گرفته ندونه چه جوری قطع کنه.من رفتم بالا بیارم
-
چند پیشنهاد عملی برای فشار به هیات ایرانی در ژنو
چهارشنبه 19 آذرماه سال 1382 09:54
نکته: به دلیل اینکه همین وبلاگ هم در خیلی جاها فیلتر شده است، لطفا این متن را با کپی کردن کاملش در وبلاگها و وبسایتها خودتان، پخش کنید. خب اولین قدم برداشته شد. یکی از خبرنگاران مسوول پوشش اجلاس که اتفاقا برای بی.بی.سی هم کار میکند، بهنام کارا سویفت، دربارهی سانسور مطلبی همراه با شک و تردید نوشته است. هیچکس...
-
یک کلیپ
شنبه 15 آذرماه سال 1382 13:51
یک کلیپ با حال از محزون خواننده ی ترک با ترجمه ی شعرهایش به فارسی.لطفا به معنی شعرهایش توجه ویژه داشته باشید
-
مبارکه
شنبه 15 آذرماه سال 1382 13:39
ایران رتبه اول در مصرف مواد مخدر در جهان را به خودش اختصاص داده است و طبق آمار نیمه رسمی چهار و نیم میلیون معتاد در کشور داریم و روزانه چهارده تن تریاک و هروئین در کشور مصرف میشود. واقعا مبارکه آمار از سایت گویا میباشد
-
گزارش تصویری از نقش رستم (زادگاه من)
چهارشنبه 5 آذرماه سال 1382 13:53
نمای عمومی محوطه نقش رستم نقش رستم در 59 کیلومتری شمال شیراز ؛۱۵ کیلومتری مرودشت و در 3 کیلومتری غرب تخت جمشید قرار دارد. این منطقه که آخرین نقطه از کوهستان «حاجی آباد» است، آثاری از سه دوره عیلامی (2000 _ 6000 ق.م)، هخامنشی (330 _ 559 ق.م) و ساسانی (651 _ 224 م) را در بر دارد. نمایی از آرامگاه شاهان هخامنشی، از راست...
-
یک ماجرای جالب و ۰۰۰۰۰۰۰
جمعه 30 آبانماه سال 1382 11:22
این ماجرا مربوط به دختر جوونیه که چهار سال با احساسات یه پسر و خانواده ش بازی کرده..ماجرا ازین قراره که یه دختر شهرستانی که در دانشگاه کرج قبول شده بوده ,ترم اول با یکی از پسرای کرجی دوست می شه و اصرار که باید عقدم کنی و...پسر هم که بهش علاقه مند شده بوده قبول می کنه..در منزل پسر اتاقی برای دختر درست می کنن و تموم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 آبانماه سال 1382 22:27
با یک شکلات شروع شد. من یک شکلات گذاشتم توی دستش. او یک شکلات گذاشت توی دستم. من بچه بودم ? سرم را بالا کردم. سرش را بالا کرد. دید که مرا می شناسد. خندیدم. گفت:«دوستیم؟» گفتم:«دوست دوست.» گفت:«تا کجا؟» گفتم:«دوستی که «تا» ندارد!» گفت:«باشد،تا پس از مرگ!» گفتم:«نه? نه، نه? تا ندارد.» گفت:«قبول? تا آنجا که همه دوباره...
-
عشق و دیوانگی
شنبه 24 آبانماه سال 1382 14:07
در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند، آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند روزی همه فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: «بیایید یک بازی بکنیم مثلا قایم باشک» همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا...
-
دروغ عشق
سهشنبه 20 آبانماه سال 1382 22:41
پیش از آنکه تورا تسخیر کنم از کنارم برخیز و از من در رویاهایت چیزی میافرین.ای پرنده؛ عشق ایثار نیست؛دروغ است. نادر ابراهیمی-مصابا و رویای کاجرات
-
خیلی سخته ؛خیلی
دوشنبه 19 آبانماه سال 1382 19:28
خیلی سخته ؛خیلی خیلی سخته که 4 سال فکر کنی همه چیز و همه کس یه نفری ولی اولین امتحان سخت که پیش بیاد طرف جا بزنه.خیلی سخته؛خیلی خیلی سخته که با وجود این موضوع هنوز هم ازت بخواد که بفهمیش و تو هم تمام سعیتو بکنی ومثل همیشه بخاطر دوست داشتنش این کارو هم انجام بدی ولی اون نفهمه. خیلی سخته ؛خیلی خیلی سخته که بعد از چهار...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 آبانماه سال 1382 21:56
کم آوردی
-
دل من
یکشنبه 18 آبانماه سال 1382 13:01
دل من جوان بود و انگار مرد در آوار اندوه ؛صد بار مرد دل من هم اهل همین شهر بود ولی نیمه شب ؛زیر آوار مرد دل من دل روزه دار و صبور- دریغا؛کمی پیش از افطار مرد شبی نبض آئینه ها را گرفت و در هر طپش؛ او به تکرار مرد در این کوچه ها ناله ها کرد و بعد صدا؛در میان دو دیوار مرد چرا باد در گوش گلها نگفت دلم شبنمی بود و بیدار مرد
-
تو نیستی که ببینی
شنبه 17 آبانماه سال 1382 21:58
تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست چگونه جای تو در جان زندگی سبز است مرحوم فریدون مشیری *** تو نیستی که ببینی پس از تو من چونم تو نیستی که ببینی گرفته محزونم تو نیستی که ببینی چگونه با غمها شدم اسیر حوادث ؛شدم همان تنها تو نیستی که ببینی درون کوره غم شدم دچار...
-
مرا به یاد بیاور
شنبه 17 آبانماه سال 1382 14:15
مرا به یاد بیاور مرا ز یاد مبر که انعکاس صدایم درون شب جاری ست کسی نمی داند که در سیاهی شب دشنه ای ست در پشتم که در سیاهی شب خنجری ست در کتفم مرا ندیدی؟ - دیگر مرا نخواهی دید که پشت پنجره سرشار از سیاهی ست که پشت پنجره آواز دیگری جاری ست... شعر از حمید مصدق بر گرفته از زیتون
-
یک شب
پنجشنبه 15 آبانماه سال 1382 01:29
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
-
ماجرای یک قتل واقعی
دوشنبه 12 آبانماه سال 1382 22:33
اولین ضربه راکه به سرش کوبیدم جیغی کشید و به زمین افتاد. نگاهش کردم.وحشت را درون چشمهایش ریزش میدیدم.داشت با التماس نگاهم می کرد. چشمهایم را ا ز نگاهش دزدیدم.نمیخواستم پشیمان شوم.چوب را بلند کردم و ضربه ی دیگری به سرش کوبیدم.کله ظریفش شکافت و خون به بیرون جهید. اولین باری که او را دیدم احساس کردم که از او خوشم می...
-
شکیبائی برایم آرزو کن ای همه خوبی
شنبه 10 آبانماه سال 1382 17:47
دلم گرفته؛نه از روز و روزگار؛نه از جفای یار؛ دلم گرفته ؛از این هوای سنگین ؛از اینهمه خدایا تا کی؛آخرتا کی باید ببینی و دم نزنی؛تا کی اینهمه ندانمکاری؛چرا این چراها را پایانی نیست.خدایا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا همه از دادن پاسخ طفره میروند؟ چرا باید پشت سایه خودمان پنهان شویم؟ چرا وقتی سخن از عمل به میان می آید ؛دستها تبدیل به...
-
مشکی رنگ عشقه
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1382 22:57
آقا یه کلیپ توپ از سایت توپتر ایران تینز اسم کلیپ: مشکی رنگ عشقه(اگه میخواین ببینینش روی همینجا کلیک کنید)(اگر بالا نیومد یه کم صبر کنید) خواننده:رضا صادقی طراح:نیلوفر این از این حالا از یک حالگیری براتون بگم. روز یکشنبه سالمرگ مرحوم فریدون مشیری بود و من هم حدود یک ساعت مشغول تایپ کردن یک مطلب در مورد این موضوع بودم...
-
روز اول کار
یکشنبه 27 مهرماه سال 1382 21:11
امروز روز اول کار من در کانون زبان بود.برای شروع یک کلاس استارتر به من داده اند.من هم بدون هیچ پیش زمینه ای سر کلاس رفتم.وارد که شدم ناگهان همه ی اعتماد به نفسم را از دست دادم.پنج تا پسر بچه از چهارم ابتدائی تا اول راهنمائی و سه تا دختراز پنجم ابتدائی تا دوم راهنمائی.این همه کلاس من بود(البته یک پسر هجده ساله هم در...
-
گمان جدایی
یکشنبه 27 مهرماه سال 1382 12:06
دمی فکر رهایی را نکردم خیال آشنایی را نکردم جدایی را گمان کردم ولیکن گمان این جدایی را نکردم
-
پیمان شکن
یکشنبه 27 مهرماه سال 1382 11:54
نشد شب؛ که چشمم به فردا نبود چه فردای دوری که پیدا نبود ندیدم شبی را که جانم نسوخت دمی خاطر من شکیبا نبود چه شبهای تاریک ؛ چشمم نخفت که ناهید مرد و ثریا نبود کدامین شب از عشق بر من گذشت که گرینده چشمم چو دریا نبود؟ کدامین شب آمد که با یاد او لبانم به ذکر خدایا نبود؟ دل خود سپردم به دیوانه ای که در لفظ او نور معنا...
-
گفته بودی
یکشنبه 27 مهرماه سال 1382 09:54
گفته بودی عشق جزئی از وجودت هست؛اما نیست نیست گفته بودی زندگی بود و نبودت هست؛اما نیست نیست فکر می کردم زلالی؛ساده ای؛مثل تمام چشمه ها عشق در رگهای آبی و کبودت هست؛اما نیست نیست صبر کردم؛صبر کردم با خودم گفتم که شاید لااقل ذره ای منطق درون تار و پودت هست؛اما نیست نیست گفته بودم با زمان حل میشود در باورت هر مشکلی اندکی...