پسرک مواد فروش سر خیابان
با دکتر داروخانه چی
به اتفاق
شرکت تعاونی براه انداخته اند
آمپولهای مواد مخدر فرد اعلا
(ساخت پاکستان)
از پسرک
سرنگ ایرانی
از دکتر
شراکت منصفانه ایست
چرا که نه؟
*
پسرک مواد فروش
همه چیز دارد
مرفین
هروئین
آمفتامین
قرصهای روانگردان
تریاک
بنگ
و هر کوفت و زهرماری
که فکرش را بکنید
*
پسرک مواد فروش خوشحال است
پسرک مواد فروش پولدار است
قبلا نبود
حالا شده
روزانه
پسرک مواد فروش
چندین و چند بار
بسته های هزار تومانی را
به خانه میبرد
*
مادرش
فاحشه ای زشت رو
که عمری را
در پی پول
در بغل این و ان خوابیده
و دو خواهر زیبا رو
که اولی
نصیب
جوانکی
افغانی،
معتاد
و زشت رو شده است
و دومی
که هنوز در انتظار است
برادری هم دارد
که از سال دوم دبستان
به پشت کیوسک دست فروشی
کشیده شده
*
پسرک مواد فروش
به زحمت ۱۸ سال دارد
ولی روزی
سه چهار بسته
هزار تومانی
فروش دارد
آمپول
دانه ای هزارتومان
قرص
دانه ای هزارتومان
پسرک مواد فروش
هر سه دقیقه
یک مشتری
دارد
مشتریهای رنگارنگ
دکتر
مهندس
بیکار
بچه های ابتدائی
راهنمائی
زنان جوان
با بچه ای در بغل
مشتریانی
که
شادی را از او طلب می کنند
شادی زودگذری که
دود مانشان را
به باد میدهد
*
پسرک مواد فروش
شاید دارد
انتقام میگیرد
انتقام از جامعه
انتقام از خودش
انتقام از
مردانی هرزه
که عمری
در بغل مادرش
خوابیده اند
که شاید پدرانش باشند
انتقام از هر کس
و هر چیز
*
پسرک مواد فروش
با هر هزار تومانی
که از مشتری میگیرد
میداند چه آتشی
بر جان او میزند
ولی او
فقط
پوزخند میزند
میخندد
قهقهه میزند
و فقط به یک چیز فکر میکند
((انتقام))
*
و مردمانی بی تفاوت
حتی مغازه دارهائی
که از او
حساب فروشش را
میپرسند
و به چه راحتی
پاسخ میدهد
انگار که
پارچه فروش است
یا بقال
**
راستی
پسرک مواد فروش
پدر
ندارد