آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

مبارکه

امروز ۳۰ مرداد ماه ۱۳۸۲ مراسم عقد برادر بزرگتر مرضا است.هر چند که این برادر عزیز اصلا از من خوشش نمی اید (شاید سایه ام را هم با تیر می زند)ولی من از ته ته ته ته دلم برایش ارزوی موفقیت شادکامی خوشبختی و بهروزی میکنم.برای خودش و خانواده خوبش (مخصوصا مرضای عزیزم ) هم هر ارزوی خوبی که در دنیا وجود دارد را از خدا خواستارم(انگار خیلی ادیبانه و مودبانه شد ببخشید دیگه).(هر چند که مرضای بیمعرفت دعوتم نکرد)

دل شکستن

نه هفت طبقه آسمان و نه هفت طبقه زمین برای جا دادن خداوند کافی نیست ولی قلب انسان به تنهائی می تواند او را در خود جای دهد.
پس..........
خیلی مواظب باش که هیچوقت دل کسی را نشکنی.

Freedom

Oh , Freedom

Freedom

Whenever I have a dream

I see you

I believe that

You

Yes, You

Not a dream

I can feel you

I can touch you

Yes

I believe you

***

I MISS YOU