آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

مبارکه

امروز ۳۰ مرداد ماه ۱۳۸۲ مراسم عقد برادر بزرگتر مرضا است.هر چند که این برادر عزیز اصلا از من خوشش نمی اید (شاید سایه ام را هم با تیر می زند)ولی من از ته ته ته ته دلم برایش ارزوی موفقیت شادکامی خوشبختی و بهروزی میکنم.برای خودش و خانواده خوبش (مخصوصا مرضای عزیزم ) هم هر ارزوی خوبی که در دنیا وجود دارد را از خدا خواستارم(انگار خیلی ادیبانه و مودبانه شد ببخشید دیگه).(هر چند که مرضای بیمعرفت دعوتم نکرد)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد