آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

کارتن خواب‌ها



حالا آن سوى این همه پنجره
شومینه ها روشن است
رختخواب ها گرم
سفره ها لبریز
دست ها پر
دل ها خوش وُ
دنیا، دنیاست براى خودش.
•••
پس وقت تقسیم جیره جهان
من کجا بودم
که جز این کارتن خیس وُ
این زمستان زمهریر
چیزى نصیب ام نشد؟
خیابان خیس
مقوا خیس
تخته ها، کبریت، حلبى
چشم ها و چه کنم ها... خیس،
خواب و خیال شما چطور!؟
•••
حالا خیلى ها
پشت پنجره ایستاده
با پیاله گرم چاى شان در دست،
سرگرم تماشاى بارش برف اند
سرگرم فعل ماضى حرف اند
و هى از سنگسار عدالت
احتمال آزادى آدمى سخن مى گویند!
من سردم است بى انصاف
من گرسنه ام بى انصاف
من بى پناه ام بى انصاف
پس وقت تقسیم جیره جهان
من کجا بودم
که هیچ کنج دنجى از این همه خانه
قسمت بى قرار من نشد؟
پس این حشرات کجا مى خوابند
که فردا صبح... باز آفتاب را خواهند دید.
هى زمستان ذلیل کش، بى انصاف!
نگاه کن
آن سوى پل...
کلید دار صندوق صدقات
با کامیون سنگین ثروت اش مى گذرد
من دارم مى میرم
چراغ هاى لابى هتل روشن است
صداى استکان، یخ، الکل و آواز مى آید.
آن سوى دیوار ها
صداى سلام نوش رویاى زندگى ست،
این سوى دیوار ها
وداع منجمد من است
با دنیاى دشوارى
که هرگز رنگ عدالت را ندیده است.
•••
به من بگو
حشرات کجا مى خوابند
که باز فردا صبح
آفتاب را خواهند دید:
حقوق بشر، باد، رفراندوم، نفت
چپاول، دروغ، دموکراسى
خواب، خاورمیانه، مرگ
تنهایى، ترس، تروریسم...
دریغا کلمات علیل
این همه بى دلیل
در دهان یاوه چه مى گویید؟
من سردم است
من گرسنه ام

سید علی صالحی
برگرفته از سایت هستیا

نظرات 1 + ارسال نظر
ایمان جمعه 4 دی‌ماه سال 1383 ساعت 03:56 ب.ظ http://7day.blogsky.com

سلام
به من رای بدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد