آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

برای شهره




یکشنبه باشه.مثل سگ باشی.سر کلاس پدر شاگردهایت را در

آورده باشی.ساعت هشت شب از موسسه به خانه برسی .نگران

باشی.خبر خوب این استکه
mbc2 امشب مراسم را به طور
 
مستقیم!!!!!!!! (البته با پنج ثانیه تاخیر؛ مثل اینکه عمو بوش هم
 
از ما یاد گرفته)پخش میکند البته چهار و نیم صبح به وقت

ایران.خبر بهتر اینکه شهره امروز جازه مستقلها را برده
 
است.امیدواریهایت زیاد میشود که امشب حتما اسکار را
 
میبرد.حالا باید برنامه ریزی کنی که بیدار بمانی .


سری به خیابان میزنی همه جا شلوغ است.هیئتها میآیند و
 
میروند.زنها کیپ تا کیپ پیاده رو ها را پرکرده اند به تماشا.چیز
 
عجیبی که امسال بر خلاف سالهای دیگر دیده ای این استکه شاهد
 
چندین دعوای دست جمعی هستی.سالهای قبل اینطور نبود.حضور
 
نیروی انتظامی هم محدود است به یک نفر مامور در میان هر

هیئت.حتی در یک دعوا که چند نفر موتور سوار مزاحم خانواده
 
ای شده بودند هم از نیروی انتظامی خبری نبود.ساعت 11.30

طبق دستور قبلی هیئتها جمع میکنند و عزاداری تمام.


چهار ساعت دیگر را باید بیدار بمانی تا بتوانی مراسم را

ببینی.خستگی یک روز کاری را پشت سر داری .صبح تا غروب را
 
که باید در شرکت باشی و با کارگرها سر و کله بزنی که چرا
 
کارشان را درست انجام نمیدهند و با مشتریها طوری رفتار کنی

که نتوانند سرت را کلاه بگذارند وبتوانی سرشان کلاه بگذاری!!

غروب هم که میشود بروی موسسه ی زبان و با شاگردهایت سر
 
و کله بزنی(رفتن به موسسه هم برای خودش عالمی دارد.یواش
 
یواش دارم به بچه ها عادت میکنم مخصوصا حالا که کلاسهایم

بیشتر شده).

خب حالا باید چکار کرد.تلوزیون که فقط عزاداری و 0000 نشان
 
میدهد.بهترین را ه اینترنت است.میروی سراغ کامپیوتر و خدا خدا
 
میکنی بتوانی یک لاین آزاد گیر بیاوری و آنلاین بشوی.آهان.
 
وصل شدی.میروی سراغ بهنود؛یک مطلب تازه نوشته .بعد سراغ
 
زیتون؛اه لعنتی مطلب جدید ندارد.بعد خورشید خانوم و
 
پینکفلویشیده.خوب چند تا مطلب جدید دارند .میروی سراغ هودر

و ار همه مهمتر گویای عزیزم.ابراهیم نبوی هم از موقعی که
 
بیخانمان شده در گویا مینویسدحالا برای یک ساعت و نیمی
 
سرگرمی داری.میخوانی و غرق میشوی در قلم شیوای
 
بهنود.دلسوزیهای صنم و شیده برای مریم خانوم.شیرین زبانیهای
 
داور و توصیه های هودر برای لاگیدن مستقیم اسکار.وخبرهای

همیشه جذاب گویاکه تقریبا همه ی طیفها را پوشش میدهد.بعد از
 
آنهم یک فنجان کاپوچینوی تازه.فقط جای یک زیتون پرورده

خالی است.

کم کم چشمهایت سنگین میشود و مونیتور را نمی بینی.بلند

میشوی آبی به سر و صورتت می زنی و ماهواره را روشن
 
میکنی.میخواهی مراسم اسکار را ببینی ،آخر کم که نیست. برای

اولین بار در تاریخ 76 ساله ی اسکار یک زن ایرانی آنهم نه
 
برای کارگردانی یک فیلم که در داخل ایران ساخته شده بلکه برای
 
نقش مکمل در یک فیلم ساخته شده در هالیوود نامزد شده

است.یاد فیلمهای شهره می افتی.اولینش سوته دلان است به
 
کارگردانی مرحوم علی حاتمی.بعدیش را که دیده ای شطرنج باد
 
است به کارگردانی محمدرضا اصلانی و تهیه کنندگی بهمن فرمان
 
آرا.سومیش گزارش است به کارگردانی عباس کیا رستمی و باز

هم تهیه کنندگی بهمن فرمان آرا(خانه ای روی آبش را حتما

ببینید)و آخرینش را که دیده ای میهمانان هتل آستوریا به
 
کارگردانی رضا علامه زاده است به همراه همسرش هوشنگ

توزیع.یاد بچه گیهایت میافتی ؛زمانی که فکر میکردی شهره
 
آغداشلو با شهره صولتی خواننده یکی هست.چند سال پیش بود
 
که هر دو را در یک شوی نوروزی دیدی و عاشق حرف زدنش
 
شده بودی با آن صدای مخملین.بعد از آنهم فیلم بسیار زیبای
 
میهمانان هتل آستوریارا که هنوز هم باورت نمیشود که آنرا در

کجا پیدا کرده ای.در یک شهر کوچک با جمعیت زیر ده هزار نفر
 
و جائی که پاتوق فروش انواع مشروبات الکلی قاچاق؛مواد مخدر
 
و شوها و فیلمهای سکسی است می یابی و آنرا چون جان عزیز

میداری و بارها و بارها میبینی.

و امشب شهره قرار است درKODAK TEATHER بدرخشد.
 
راستی لباسی که امشب شهره میپوشد به انضمام جواهر آلاتش
 
2.5 میلیون دلار ارزش دارد.بالاخره در میان خواب وبیداری و
 
لیچارهای مادر که صبح شد بلند شو برو بخواب؛ساعت 4.5

میشود و پیش مراسم آغاز میشود با کم سن وسالترین کاندیدای

تاریخ اسکار کیشا کسل 
که از جانی دپ خوشش میآید بعد هم باقی
 
قضایا ؛دعوای ساختگی بن استیلر و کریس اون؛تنهائی تعجب بر
 
انگیز آنجلینا جولی و آرزوی داشتن یک
date برای او؛مصاحبه
 
باسوفیا کوپولا دختر کوپولای بزرگ که اولین زنی استکه در
 
تاریخ اسکار کاندیدای کارگردانی شده است؛مصاحبه با کاترین زتا
 
جون!! و همسرش مایکل داگلاس؛و از همه مهمتربا یکه سوار
 
خوب ؛دشمن بد ودوست زشت؛ کلینت ایستوود؛ آشنائی کیشا با
 
جانی دپ توسط یک آدم خوب و بالاخره شروع مراسم توسط
 
شون کانری بزرگ و بازگشت پر فروغ بیلی کریستال با عینک
 
جک نیکلسون ویک آواز بسیار زیبا که در آن تمامی فیلمها ی
 
منتخب و اسامی بعضی از حضار وتکنیکهای سینمائی را ذکر

میکرد .

در ابتدا کاترین زتا جونز جایزه ی تیم رابینز را داد و 00000

گذشت و گذشت تا نوبت به هنرپیشه مکمل زن رسید.خدایا آنقدر
 
ناخنهایم را به کف دستم فشار دادم که کف  دستم زخم شد.تکه
 
هائی از فیلمها را به همراه هنرپیشه های آنها نشان دادند.چه
 
اسامی ترسناکی:رنه زل وگر؛پاتریشیا گلارکسون؛مارسیا گی
 
هاردن؛هالی هانتر و
شهره آغداشلو.و چه راحت شکست را

میپذیرد شهره.وچه خوشحالیی کرد برای رنه زل وگر.و من هم با
 
اعصاب خورد به رختخواب رفتم.

این بود انشای من در مورد مراسم اسکار.ِ