-
Freedom
پنجشنبه 23 مردادماه سال 1382 21:17
Oh , Freedom Freedom Whenever I have a dream I see you I believe that You Yes, You Not a dream I can feel you I can touch you Yes I believe you *** I MISS YOU
-
اولین روز بی تو بودن 2
سهشنبه 31 تیرماه سال 1382 12:40
تصمیم داشتم این روایت را فعلا برای خودم نگهدارم یک ماه روزه سکوت بگیرم و بعد آنرا در همین وبلاگ به صورت روزانه منتشر کنم که به 2 دلیل منصرف شدم .اول عجول بودن ذاتی خودم است و دومین دلیل هم احتمال سوء برداشت توسط مرضا میباشد که در صحبتها و نوشته هایش مشهود است. نوشته مرضا به اسم امان از … را خواندم و عمق فاجعه را درک...
-
اولین روز بی تو بودن
دوشنبه 30 تیرماه سال 1382 21:25
این روایت من از این موضوع است می دانم ممکن است پوزخند بزنی یا مسخره ام کنی ولی اگر به ان معترضی روایت خودت را بیاور.ضمنا این روایت احتمالا ادامه دارد. 30 تیر1382 صبح از خواب پراندنم.ساعت 8.25 دقیقه بود روی تخت توی حیاط خوابیده بودم که صدای زنگ در از جا کندم.با اخم به طرف اف اف رفتم .صدای غریبه ای گفت :بیا دم در.رفتم و...
-
امان از...........................
دوشنبه 30 تیرماه سال 1382 20:34
هیشه توی زندگی دنبال کسی می گشتم که من را درک کنه. کسی که همشه منو قبل از دفاع محکوم نکنه. اینا را برای کسی میگم که فکر میکنه من اختیار همه کاری را دارم و اگر اون کار را نکنم معنیش این که دوستش ندارم. چرا فکر میکنه همه کارهایی را که اون میتونه بکنه منم میتونم انجام بدم؟ ولی دیگه واقعا برام مهم نیست . دیگه از توصیح...
-
عشق بی سامان
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 20:26
چنین با مهربانی خواندنت چیست؟ بدین نا مهربانی راندنت چیست؟ بپرس از این دل دیوانه من که ای بی چاره عاشق ؛ ماندنت چیست؟ مرزا
-
پشیمان
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 20:22
وفل دار تو بودم تا نفس بود دریغا همنشینت خاروخس بود ئلم را باز گردان؛ باز گردان همین جان سوختن بس بود؛ بس بود. مرزا
-
چشم من روشن
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 12:26
اخر ای دوست؛ نخواهی پرسید که از دوری رویت چه کشید؟ سوخت در اتش و خا کستر شد وعده های تو به دادش نرسید داغ ماتم شد و بر سینه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکید. انهمه عهد فرا مو شت شد؟ چشم من روشن؛ روی تو سپید. جان به لب امده در ظلمت غم کی به دادم رسی ای صبح امید؟ اخر این عشق مرا خواهد کشت عا قبت داغ مرا خواهی دید. دل...
-
دریای درد
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 12:00
درون سینه ام صد ارزو مرد گل صد ارزو؛ نشکفته مرد دلم بی روی او دریای درد است همین دریا مرا با خود فرو برد. مرزا
-
بعد از من
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 11:51
مرا عمری به دنبا لت کشا ندی سر انجام به خا کستر نشا ندی ربو دی دفتر دل را و افسوس که سطری هم از این دفتر نخوا ندی گر فتم عا قبت دل بر منت سو خت پس از مرگم سر شکی هم فشا ندی گذ شت از من؛ ولی اخر نگفتی که بعد از من به امید که ما ندی؟ مرزا
-
دل شکسته
شنبه 28 تیرماه سال 1382 23:39
همسر خوبم سلام. این اولنن دفعه ای نبئد که دلمو شکستی. ولی باز هم مثل همیشه اونقدر دوستت دارم که فقط در تنها یی خودم و فقط برای دل خودم اشک بریزم. چرا فکر میکنی من بدون تو خوشم؟ چرا؟................................................. چرا؟................................................... وقتی رسیدم خونه نمی دونی با چه...
-
خورشید جاودانی
شنبه 28 تیرماه سال 1382 23:29
در صبح اشنایی شیرینمان؛ تو را گفتم که:مرد عشق نیی؛ باورت نبود در این غروب تلخ جدایی؛ هنوز هم می خواهمت چو روز نخستین؛ ولی چه سود؟ می خواستی؛به خاطر سوگندهای خویش در بزم عشق؛ بر سر من؛ جام نشکنی؛ می خواستی؛ به پاس صفای سرشک من؛ اینگونه دل شکسته؛ به خاکم نیفکنی پندا شتی که؛کوره سوزان عشق من دور از نگاه گرم تو؛خاموش می...
-
دل سرگردون
شنبه 28 تیرماه سال 1382 20:40
آسمون چه بیقراره بغضشم اشکی نداره دل سرگردونم امشب دیگه حوصله نداره **** آسمون بغضتو وا کن زمین خشکو نگا کن ببین اینهمه جفا رو چشمه اشکو رها کن **** دل سرگردون تنها میون هجوم ابرا گریه هات چه بیقراره نمون امشب تک و تنها **** میدونی: اون بیوفا بود دلش ازاد و رها بود اومده به شهرت اما می دونی دلش کجا بود؟ **** حالا هر...
-
شرمندگیش برای مخابرات
سهشنبه 24 تیرماه سال 1382 19:57
با سلام مخابرات شهر خوب ما به یک باره قبض تلفن مارا هفت برابر کرده است . بنابراین تا اطلاع ثانوی مجبورم که از کافی نت استفاده کنم و تلفن ما تا اطلاع ثانوی قطع می باشد ضمنآ امروز تولد خواهر مرضا میباشد.از همینجا تولدش را تبریک میگویم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 تیرماه سال 1382 15:09
گله میکرد ز مجنون لیلی که شده رابطه مان ایمیلی حیف از آن رابطه ی انسانی که چنین شد که خودت میدانی عشق وقتی بشود داتکامی حاصلش نیست بجز ناکامی نازنین خورده مگر گرگ ترا برده یا دات نت و دات ارگ ترا بهرت ایمیل زدم پیشترک جای سابجکت نوشتم به درک به درک گر دل من غمگین است به درک گر غم من سنگین است به درک رابطه گر خورده ترک...
-
عشق و دوست داشتن۲
شنبه 21 تیرماه سال 1382 14:19
معلم شهید دکتر علی شریعتی می گوید (( خدایا به آنان که دوست میداری بفهمان که عاشقی از زندگی کردن بهتراست و به آنان که دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عاشقی برتر است.(نقل به مضمون) اما مرضای خوب من اعتقادش با دکتر متفاوت است.مرضای من دوست داشتن را به زندگی کردن در دریا و عاشق شدن را در دریا غرق شدن میداند.و حالا...
-
عشق و دوست داشتن
شنبه 21 تیرماه سال 1382 11:50
همه ادما فکر می کنند معنی عشق و دوست داشتن یکی هست ولی اشتباه می کنند. به نظر شما کدومش برتر؟ البته این چیزی که میخوام براتون بگم از خودم نیست ولی مهم نیست. مهم این که ادم چیزی را بفهمه. حالا از کجاش؟ مهم نیست حالا من تعریفش را می کنم قضاوتش با شما. دوست داشتن یعنی در دریا شنا کردن. و عشق در دریا غرق شدن است. حالا از...
-
بیتاب
جمعه 20 تیرماه سال 1382 11:36
برای دیدنت چه بی قرارم زدوریت سیاه روزگارم مگر دل طاقتش چندست رضایم که چنین تقدیر زد کلک خدایم مرزا
-
لاله هم رفت
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1382 13:32
و بالاخره لاله هم دوری از لادن را تاب نیاورد و به خواهرش پیوست.روحشان شاد باد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 17:04
لادن رفت لاله هم شاید برود یادم نمیرود که ایندو چقدر سرشار از امید بودند سرشار از زندگی سرشار از هیجان هیجان زندگی منفرد چقدر خوشحال بودند که بعد از 29 سال حمل یکدیگر می توانند رها زندگی کنند میتوانند بدون حمل یکدیگر بدون فشار بدون نظارت دیگری هر کاری که دلشان می خواهد بکنند هر دو می دانستند که امکان مرگ هست که امکان...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 تیرماه سال 1382 22:01
سلام از امروز این وبلاگ توسط دو نفر نوشته میشه. توسط من و مرضا.حالا دیگه یکجور وبلاگ خصوصی شده.مخصوصا که حالا دیگه هر دومون دانشگاههامون دیگه تمام شده و ۵۰۰ کیلومتر فاصله هم چیز کمی نیست.امیدوارم بتونیم توی این راه موفق باشیم.مخصوصا حالا که ۱۵ تیر هم شده. رضا
-
درد دل
دوشنبه 16 تیرماه سال 1382 17:13
دلم میخواد همه مردم دنیا رو صدا کنم برم رو ابرا بشینم فقط خدا خدا کنم باورش خیلی سخت ولی دلم میخوادبگم رهام نکن تا که منم برای تو دعا کنم مرضا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 تیرماه سال 1382 22:50
هوس دو روز زودتر ماموریتش تموم شده بود. یه هفته دوری از خونه و زنش دلتنگش کرده بود . از فرودگاه یه تاکسی در بست گرفت . توی راه یه دسته گل سرخ واسه زنش خرید . دم در خونه که رسید زنگ نزد . می خواست واسه زنش سوپریز باشه . کلید انداخت و در و آروم باز کرد . ساعت ۵ بعد از ظهر بود . درو بست . آروم از پله ها بالا رفت . پشت در...
-
خودسوزی
شنبه 31 خردادماه سال 1382 22:49
نمیدانم صحنه خودسوزی افراد عضو سازمان مجاهدین در لندن و پاریس و رم را دیده اید یا نه.عکسهای ان در سایت بی بی سی موجود است. من انسان چندان معتقدی نبستم هر چند که چندان بی اعتقاد هم نیستم.ولی هر موقع که اسم اعتقاد می اید یاد حسن صباح می افتم.واقعا تشابهاتی هم بین اعضای سازمان و پیروان حسن صباح وجود دارد. سعی میکنم در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1382 01:43
من منتظرم بهار کی می آید آواز خوش هزار کی می آید آواز خوش هزار تقدیم تو باد من منتظرم که یار کی می اید
-
پسرک مواد فروش
سهشنبه 6 خردادماه سال 1382 23:39
پسرک مواد فروش سر خیابان با دکتر داروخانه چی به اتفاق شرکت تعاونی براه انداخته اند آمپولهای مواد مخدر فرد اعلا (ساخت پاکستان) از پسرک سرنگ ایرانی از دکتر شراکت منصفانه ایست چرا که نه؟ * پسرک مواد فروش همه چیز دارد مرفین هروئین آمفتامین قرصهای روانگردان تریاک بنگ و هر کوفت و زهرماری که فکرش را بکنید * پسرک مواد فروش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1382 22:01
از ما که گذشت؛عمر سر خورده ما راضی نکند تو را بجز مرده ما شب؛خلوت کوچه؛گزمگان در خوابند ای دشنه؛کجاست بهتر از گرده ما
-
مردک دکمه باز ۱
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1382 14:34
مرد دستی به روی جیبهای باد کرده اش کشیدو با لمس پولهای داخل جیبش نفسی به راحتی کشید.یاد دیروز افتاد؛صدای کشدار زنگ تلفن؛صدای سرد و بی احساس کارمند بانک که میگفت:چکی که برای خرید سنگ داده بود از اصفهان فاکس شده و باید همانروز پول را به حساب بریزد والا برگشت خواهد خورد ؛و چه احساس حقارتی به او دست داده بود زمانی که به...
-
مرضا ۲
سهشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1382 23:41
دیشب همون موقعی که داشتم تایپ میکردم؛مرضا آنلاین شده بود ولی من ندیده بودمش؛ولی برام آفلاین گذاشته بود.امروز بالآخره گوشی رو خودش برداشت و منهم بوسیدمش و گفتم پدر سگ کجائی؛اونم مطابق معمول قطع کرد.ظهر ساعت یک و نیم بود زنگ زد ؛چند دقیقه ای صحبت کردیم گفت بد جوری گیر کرده؛ گفت: ببین ؛خونوادم اونقدر برام مهمن که اصلا...
-
مرضا
دوشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1382 23:47
می ترسم.بعد از سه سال اولین بار است که ترسیده ام.ترس از دست دادن مرضا.ترسی که در این سه سال برایم بی معنی بود.خیال میکردم اگر روزی روزگاری از دستش بدهم راحت فراموشش میکنم ولی زهی خیال باطل.امروز اولین روزی استکه به من زنگ نزده.دیشب ساعت 23 بود که با هم چت کردیم. گفت سر دو راهی مونده.بین انتخاب من و خانواده اش.گفت سر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 فروردینماه سال 1382 23:59
به شوق انکه به سویم دوباره رو بنمائی گرفته دامن در را دلم که کی تو بیائی چه میشود گل سرخم،به یک سلام صمیمی شکوه امدنت را غزل غزل بسرائی در این هزاره بی عشق در این سکوت غم اندود تو مثل چشمه ی شوقی تو مثل باغ خدائی نشسته حزن غریبی به روی صحن اتاقم به دست قهقهه هایت مگر تواش بزدائی تمام دغدغه ها را به دست باد سپارم اگر...