آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

دل من


 

دل من جوان بود و انگار مرد

در آوار اندوه ؛صد بار مرد

دل من هم اهل همین شهر بود

ولی نیمه شب ؛زیر آوار مرد

دل من دل روزه دار و صبور-

دریغا؛کمی پیش از افطار مرد

شبی نبض آئینه ها را گرفت

و در هر طپش؛ او به تکرار مرد

در این کوچه ها ناله ها کرد و بعد

صدا؛در میان دو دیوار مرد

چرا باد در گوش گلها نگفت

دلم شبنمی بود و بیدار مرد

نظرات 1 + ارسال نظر
خاله نسرين یکشنبه 18 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:06 ب.ظ http://nasrin161.blogsky.com

الهی

برای ديدن

عظمت و عزت تو بايد

طهارت پيشه كرد آنكه مظهر

جمال و جميل مطلق است تويی

و چگونه نازيبايی می تواند در كنار زيبايی،

آهنگ جولانگهی كند؛ هر چند بر تقدير تو

جز بردباری و شكيبايی و رضايت و تسليم راهی ديگر نيست.
الها صحبت نيكان و پاكان درگاهت و پرهيزكاری را از تو می جوييم،

باشد كه در ساحل شناخت جلوه های زيبائيت پهلو گيريم.
مادام چنين باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد