آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

فردا



حالا همان فرداست، میدانم که می آیی


دنیا به کام ماست، میدانم که می آیی


بعد از هزاران قرن پوسیدن در این غربت


بعد از هزاران سال تنهایی و تنهایی


بعد از تمام دلخوشیها ،سیب،گندم،عشق


بعد از تمام لحظه های نا شکیبایی


بعد از ظهور آرزوی (( کاش برگردد ))


در اوج این دلشوره که، هرگز نمی آیی


ای اولین رویای سبز زندگی ،ای دوست


ای در نگاهت لحظه سبز شکوفایی


ای گرمی خورشید در هرم نگاه تو


همسایه ی خورشید و خویشاوند دریایی


یک روز با من گفته بودی باز میگردی


روزی که فردا بود یک فردای رویایی


من ماندم و چشمم به راهت ماند تا فردا


حالا همان فرداست،می دانم که می آیی

نظرات 2 + ارسال نظر
عاشق پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:29 ب.ظ http://dardeshgh.blogsky.com

در عشقی کشیدم که مپرس درد هجری کشیدم که مبین
سلام
حال شما؟؟؟؟
وبلاگ زیبایی دارین با مطالب زیبا..
امیدوارم همیشه اینجوری بنویسی...
با تبادل لوگو موافقی ؟؟؟؟؟بهم خبر بده...
یا حق

عاشق جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:48 ق.ظ http://dardeshgh.blogsky.com

مائیم و یار مهربون .... همین زیاد از سرمون... مائیم و یک جرعه نفس ... همین عزیزم ما رو بس...............تقدیم به تو

سلام
حال شما؟؟؟؟
وبلاگ زیبایی دارین با مطالب زیبا..
امیدوارم همیشه اینجوری بنویسی...
با تبادل لوگو موافقی ؟؟؟؟؟بهم خبر بده...
یا حق..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد