آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

آرمانشهر

درد دلهای یک رضا + بعضی اشعار

گفته بودی

 

گفته بودی عشق جزئی از وجودت هست؛اما نیست نیست


گفته بودی زندگی بود و نبودت هست؛اما نیست نیست


فکر می کردم زلالی؛ساده ای؛مثل تمام چشمه ها

عشق در رگهای آبی و کبودت هست؛اما نیست نیست


صبر کردم؛صبر کردم با خودم گفتم که شاید لااقل


ذره ای منطق درون تار و پودت هست؛اما نیست نیست


گفته بودم با زمان حل میشود در باورت هر مشکلی


اندکی صبر و تحمل کن به سودت هست؛اما نیست نیست


با تمام آن بدیها باز هم می پرسم آیابعد از این


چیزی از حس ترحم در وجودت هست؟اما نیست نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد